khaterate negin jonam

رفتن به اردو

فردا صبح میخوام با بچه های مدرسه برم اردو خیلی خوشحالم تمام وسایلمو جمع کردم کلی خوراکی توی کیفم گذاشتم گفتن میبریمتون امام زاده سید غریب نمی دونم کجایه . به بابامم گفتم رضایت ناممو امضا کنه بابام هم گفت چون دختر خوبی هستی باشه منم گفتم مرسی بابا جونم حالا منتظرم ببینم چی میشه؟خیلی امروز خسته شدم تکلیف زیاد داشتم مامانم میگه نگین خیلی کند می نویسی تندتر بنویس خودمونیم راست میگه الان خیلی خسته ام می خوام بخوابم فردا که برگشتم خاطراتمو  می نویسم ...
12 دی 1391